لیبرال ها زیادی کرونا را جدی گرفته اند!
به گزارش وبلاگ اسلیم، با گسترش و ادامه اپیدمی کرونا در دنیا، حرف و حدیث ها درباره این بیماری نیز در میان مردم روز به روز شاخ و برگ های جدید می یابد. اگرچه این آرای متضاد معمولاً ریشه در اظهارات متناقض مقامات رسمی، رسانه ها و حتی گاه متخصصان دارد، اما همین تناقض سبب رشد باور به تئوری های توطئه در میان عموم مردم شده است که این افکار نیز به نوبه خود با فضای مجازی تغذیه می گردد.
بی شک افراد زیادی در اطراف ما وجود دارند که به این تئوری های توطئه درباره کروناویروس جدید باور دارند و احتمالاً بعضی از ما نیز با این باور های آن ها دچار تضاد و مشکل شده ایم. اگرچه همگی ما تجربه تضاد با اطرافیان خود را داشته ایم و احتمالاً در بسیاری از این موارد، مسائل را رفع نموده ایم، اما موضوع کروناویروس و ارتباط آن با سلامتی انسان، مسئله جدیدی در این زمینه است. بسیاری از ما در حال حاضر نمی توانیم به افرادی که بی پروایانه مقررات بهداشتی درباره این ویروس را نادیده می گیرند، نزدیک شویم، زیرا این بار مسئله بر سر مرگ و زندگی است. حال در این شرایط چگونه می توانیم با چنین افرادی تعامل داشته باشیم در حالی که از اطرافیان ما به شمار می فرایند. الن براتن، روانشناس و استاد دانشکده پزشکی هاروارد، طی مقاله ای که در خبرگزاری NBCNews آمریکا به چاپ رسید، به آنالیز این موضوع پرداخته است.
هفته گذشته بود که من به دنبال ارسال پست هایی در فیسبوک از سوی دوستان و آشنایانم در مورد تئوری های توطئه و همچنین واکنش های زننده به بعضی سیاست های اعمال شده در مورد کروناویروس، ارتباط با آن ها را قطع کردم. در واقع من از یافتن دوستانی که مشتاقانه اخبار راه های درمان این بیماری را دنبال می نمایند و یا به اطلاعیه های مصونیت گله ای توجه می نمایند، ناامید شده ام. افراد دیگری را هم که می شناسم، طرف های ناهنجار و غیر طبیعی شخصیتی خود- تعصبات بی مورد، بی اعتنایی به علم و تخصص- را نشان داده اند که ادامه روابط با آن ها را برای من سخت می نماید.
تمایل ناگهانی من برای قطع کردن ارتباط با افراد به علت تغییر نگرش آن ها، امری غیرعادی است. من 25 سال است که روانشناس هستم و اگرچه این موضوع در ابتدا به یک چالش برای من تبدیل شده بود، اما من می دانم که بعضی از افراد قادر به تغییر خود نیستند. از نظر شخصی، این درس بزرگی برای من بود، درسی که به من این امکان را داد که افراد خاصی را با تمام تصمیمات متفاوتشان، در زندگی خود قبول کنم و بپذیرم. اما در عصر کروناویروس، متوجه شدم که دیگر به راحتی هر چیزی را نمی پذیرم. در این دوران هر تصمیم سیاسی و شخصی، گویی پیامد هایی همچون مرگ و زندگی دارند. یک رویکرد و سیاست گذاری نادرست ممکن است باعث گردد مردم فاصله گذاری های اجتماعی را نادیده بگیرند و یا دارو های خطرناک یا تأیید نشده را مصرف نمایند و این بر افرادی که بیشتر آن ها را دوست دارم تأثیر می گذارد.
در اواسط ماه مارس، مادر 83 ساله من - که یک کار پاره وقت به عنوان صندوق دار فروشگاه مواد غذایی داشت - به من گفت که دیگر نمی تواند به علت شیوع بیماری کرونا و لزوم رعایت فاصله اجتماعی من را ببیند و من نیز نباید برای دیدن او به منزلش بروم. او به من گفت: البته تو هنوز هم می توانی بعد از ظهر دوشنبه ها و چهارشنبه ها به فروشگاه Piggly Wiggly بیایی و مرا در آنجا ببینی. احساس کردم فشار خونم در حال بالا رفتن است که به او گفتم: مامان، اگر آمدن من به خانه شما برای ما خیلی خطرناک باشد، مطمئناً دیدار با شما در فروشگاه بسیار خطرناک تر است.
مادرم با این حرف من مخالفت کرد، اما نه به این دلیل که او در فروشگاه ممکن است در معرض آلودگی بیشتر باشد و این آلودگی را به خانه منتقل کند، بلکه به این دلیل که او در یک شبکه خبری محافظه کار دیده بود که می گوید، لیبرال ها بیش از حد نسبت به این ویروس واکنش نشان می دهند. مادرم ادامه داد: می دانی سالانه چه تعداد نفر بر اثر آنفولانزا می میرند در حالی که چنین محدودیت هایی برای آن صورت نمی گیرد؟ آن لحظه دلم می خواست فریاد بزنم. من می دانستم که نمی توانم این موضوع نادرست را از روی مصلحت تأیید کنم، زیرا این موضوع مربوط به زندگی یا مرگ مادرم بود.
از آن موقع بود که چنین مباحثه هایی، همچون مورد مادرم، بار ها و بار ها در رسانه های اجتماعی و در محافل اجتماعی برای من تکرار شد و البته می دانم که تنها فردی نیستم که با این مشکل روبرو شده ام. من در ابتدا فکر می کردم که بهترین راهکار تعاملی با چنین افرادی (البته به غیر از مادرم) این است که چنین افرادی را از زندگی خودم دور کنم و کنار بگذارم، اما این واکنش شدید و دردناکی بود. راه های دیگری همچون نادیده دریافت یا پذیرش، نیز باعث می شد تا احساس پریشانی و نادرستی کنم.
طولی نکشید که متوجه شوم، قطع روابطی که در نتیجه رفتار های غیر متعارف به انتها می رسد، تفاوتی با رابطه های دیگر ندارد. برای خداحافظی روش های زیادی وجود دارد، اما عامل کلیدی در اینکه خداحافظی کمتر دلهره آور باشد، این است که این تصمیم گیری را علیرغم ضرر، غم و اندوه احتمالی آن، به صورت آگاهانه اتخاذ کنیم. حال اگر تصمیمات شخص دیگری برای شما کاملاً غیرقابل تصور باشد، انتخاب شما چیست؟
شما ممکن است معتقد باشید که هر کاری که اطرافیان شما انجام می دهند و یا به آن اعتقاد دارند، ارزش این را ندارد که به خاطر آن رابطه خود با این افراد قطع کنید. از این گذشته بعضی از افراد نیز وجود دارند که هر رفتار و اعتقادی هم که داشته باشند، باز آنقدر در زندگی ما مهم هستند که به راحتی قادر به قطع ارتباط با آن ها نیستیم. به عنوان مثال، من و مادرم تقریباً در مورد هر مسئله کوچکی با هم اختلاف نظر داریم، اما من نمی خواهم زندگی خود را بدون وجود او تجربه کنم. درست است که در مورد شبکه های خبری با هم اختلاف نظر داریم، اما وقتی با هم هستیم، مثل گذشته اخبار را خاموش می کنیم و با هم صحبت می کنیم.
در سوی دیگر شما ممکن است آگاهانه افرادی را انتخاب کنید که با شما تفاوت دارند، به این دلیل که می خواهید از آگاهی و صداقت آن ها بهره ببرید. بعضی از افراد- همچون دوستان قدیمی یا خواهر و برادر - همواره در زندگی ما صادقانه حضور دارند، اما در حالی که همواره با آن ها احساس راحتی و امنیت می کنیم، ممکن است اختلافات زیادی نیز با آن ها داشته باشیم. یکی از دوستان مدرسه ای من، جزو این افراد است. من تأثیر عاطفی کمی در او دارم، اما این باعث نمی گردد که از دیدن پست های فیسبوکی او در مورد نظریه های توطئه کرونا ناراحت شوم. اگرچه به من می گوید که هر از گاهی او را نادیده می گیرم، اما دوست دارم نگاهی اجمالی به آنچه که او و افراد دیگری مانند او می اندیشند، داشته باشم، زیرا این باعث می گردد که من در مورد دیدگاه های متفاوت، بیشتر بیاندیشم.
همچنین ممکن است که شما با کسی که تصمیمات یا عقایدش با ارزش های شما مطابقت ندارد، قطع رابطه نموده و با او خداحافظی کنید. بعضی از ما به سادگی نمی توانیم با کسانی که اعتقاداتشان اصول اخلاقی ما یا احساس عمیق انسانی ما را نقض می نماید، رابطه برقرار کنیم. این امر ممکن است بخاطر تعصب، عدم تحمل، عدم توانایی در مراقبت از دیگران یا هر چیز دیگری باشد. در واقع در این حالت ما خطی را ترسیم می کنیم و رفتار دیگران را با آن معیار می سنجیم و هرگاه عدم انطباقی در آن دیدیم، آغاز به ارزش گذاری در مورد امکان ادامه این رابطه می کنیم. یکی از دوستانم وقتی فهمید که بردارش در جنبش ملی گرایی سفید پوست فعال است، در چنین حالتی نهاده شد. او در مورد رابطه نزدیک خود با برادرش فکر کرد، اما در نهایت به این نتیجه رسید که باید به این رابطه انتها دهد، بنابراین نامه ای را برای او نوشت که به او شرح دهد که چرا باید به روابطشان انتها دهند.
در واقع، در این شرایط هیچ راه درستی برای خداحافظی وجود ندارد، به ویژه اگر این شخص کسی باشد که زمانی دوستش داشتید و یا اینکه هنوز به او اهمیت می دهید. هیچگاه فکر نکنید که در هنگام خداحافظی و قطع رابطه، آخرین کلمات شما ممکن است بر روی این افراد اثرگذار باشد، در حالی که احتمالاً چنین نخواهد بود.
در مرحله بعد، شما ممکن است امیدوار باشید که شرایط - و یا حتی مردم - تغییر خواهند کرد. از این گذشته، ما برای همواره در شرایط نامشخص و اضطراب آور اپیدمی کرونا زندگی نخواهیم کرد و اگرچه من به عنوان یک روانشناس همواره به بیماران می گفتم که روی افرادی که دائم تغییر می نمایند حساب نکنید، اما اکنون می توانم این واقعیت را اعلام کنم که احتمالاً بسیاری از افراد می توانند این کار را انجام دهند. به عنوان مثال، زمانی مادر من فکر نمی کرد که سیگار باعث سرطان می گردد و تصور می کرد که پوشیدن کمربند ایمنی نقض حقوق مدنی وی است. اکنون او با قاطعیت به عکس آن اعتقاد دارد و حتی در مورد قرنطینه نیز نظر خود را تغییر داده است. همچنین او از زمان ترک شغل خود در اواخر ماه مارس، به فکر ترک آپارتمان خود نیفتاده است.
در نهایت ما هم می توانیم تغییر کنیم. تجربیات به ناچار ما را تغییر می دهند و تجربیات سخت بیشترین تغییر را به ما می دهند. به احتمال زیاد از این دوران چالش برانگیز، افراد متفاوتی با رویکرد های متفاوت تر ظاهر خواهد شد. در مورد خودم، من واقعا امیدوارم که مجبور نباشم در شرایطی که زندگی انسان ها در خطر باشد، چیز هایی را تأیید کنم که نادرست باشد. من می خواهم در روابط خود هوشیار باشم و فقط به تأیید چیز های نادرست اطرافیانم نپردازم. من باید بپذیرم که شرایط، دیدگاه ها و افرادی وجود دارند که نمی توانند تغییر نمایند و من هم مجبور نیستم که تمام آن ها را بپذیرم.
منبع: فرارو