قصه هایی که مرهم درد بچه ها سرطانی می گردد، روایتی از خاله قصه گوی اراکی

به گزارش وبلاگ اسلیم، سرویس استان های خبرنگاران : حکایت از بانویی است که بر بالین بچه ها بیمار سرطانی در مرکز درمانی بیمارستان امیر کبیر اراک، می نشیند و با مهر با آنان سر سخن را باز می نماید و برایشان قصه می گوید تا التیامی باشد بر دردهایشان هر چند گاه اندک و گاه بیش.

قصه هایی که مرهم درد بچه ها سرطانی می گردد، روایتی از خاله قصه گوی اراکی

در بخش خون بچه ها سرطانی بیمارستان امیرکبیر باید با ماسک وارد شد، می روم تا همراه واژه هایی باشم که بانوی قصه گو بر گوش وجان بچه ها زمزمه می نماید.

با سلام و احوالپرسی کوتاهی نظاره گر بچه ها می شوم. سنین مختلف در بین بیماران دیده می گردد. پنج، چهار، نوجوان 14 ساله و.... آه می کشم برای دردهای بی انتها آنها، از خدا می خواهم کودکی بر بستر بیماری نباشد و تا کودکی هست سلامتی باشد.

خاله قصه گو کوله پشتی کتابهایش را باز می نماید. متناسب با سن بچه ها هر اتاق کتابی همراه دارد.

به محمد حسن کودک شش ساله نگاه می نماید، اشک در گوشه چشمهایش جمع می گردد . بغضش را قورت می دهد.به سویش می رود لبخند می زند و آغاز می نماید . یکی بود یکی نبود...

پرستاران، بچه ها هم سن محمد حسن را با فاصله گرد هم جمع کردند و آنان چشم بر دهان و چهره مهربان خاله قصه گو دارند تا چه می گوید. گویا برای لحظاتی درد را فراموش کردند. آنجا که از قصه بیشتر خوششان می آید می خندند و گاه اتاق پر از صدای قهقهه بچه ها رنگ پریده می گردد.

خاله قصه گوی ما فاطمه نجفی مهر است که به خبرنگار ایبنا گفت: اگر لایق باشم عضو داوطلب موسسه خیریه حامی یار اراک و مربی مسئول امور فرهنگی شعبه شماره چهار کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان اراک هستم.

اگر چه دوست نداشت نام و خبری از او منتشر گردد ولی به اصرار ما برای اینکه شاید افرادی هم برای حمایت از این گونه بچه ها تشویق شوند و کمک گر آنها باشد، پذیرای ما شد.

از او درباره انگیره اش پرسیدم که گفت: به وسیله یکی از دوستانم در موسسه حامی یار اراک که حامی بچه ها سرطانی است با این موسسه همکاری می نماید و با توجه به اینکه توانایی ام در زمینه قصه گویی برای بچه ها است هفته ای یک روز به بیمارستان می آیم و برای بچه ها قصه می گویم.

در میان بچه ها چشمانم به مادر یکی از بچه ها می افتد. اشک شوق در چشمانش جاخوش نموده و گفت: خدا را شکر چنین افراد نیکوکاری هستند که به بچه ها ما مهریانی می نمایند و در کوشش برای ایجاد لحظاتی خوش و بی درد برای بچه ها بیمارمان و مرهمی بر دلهای نگران خانواده ها،هستند.

به سراغ یکی از بچه ها می روم. اسمش شیرین است. هنوز زیبایی در چهره تکیده کودک موج می زند از او در خصوص حضور خاله قصه گو می پرسم که پاسخ داد: خاله قصه های قشنگی تعریف می نماید و من هروقت اینجا می آیم منتظر اومدن خاله هستم.

در بیمارستان امیر کبیر اراک جمعی از بچه ها سرطانی وجود دارد که خاله برای آنها قصه تعریف می نماید.بیماران کودک مبتلا به سرطان در بخش خون بیمارستان امیر کبیر اراک هر شنبه منتظر حضور خاله قصه گو هستند که با چهره مهربان و خندان و با کوله ای از قصه های فراوان آنها را خرسند و امیدوار به زندگی کند.

حامی یار موسسه ای، مردم نهاد، غیرانتفاعی، غیرسیاسی و غیردولتی است که بر اصول امانتداری، حفظ ارزش های انسانی، صداقت و شفافیت مالی بنا شده است و با عزم خیرین و داوطلین خیریه به بچه ها زیر 18 سال خدمات درمانی، حمایتی و آموزشی ارائه می نماید.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "قصه هایی که مرهم درد بچه ها سرطانی می گردد، روایتی از خاله قصه گوی اراکی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "قصه هایی که مرهم درد بچه ها سرطانی می گردد، روایتی از خاله قصه گوی اراکی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید